درشتی متن:        رنگ متن:                        رنگ زمینه:                                    بازگشت به فهرست مقالات

آیندهٔ نرم افزار آزاد

سخنرانی کلیدی بوسیلهٔ ریچارد استالمن (Stallman.org)

+++++
(رونوشت)

تاریخ: ۲۱ آپریل ۲۰۰۳
مکان: اتاق سمینار، موسسهٔ تحقیقاتی اقتصاد، تجارت و صنعت (RIETI)، (طبقهٔ یازدهم ضمیمه، ۱۱۲۱ وزارتخانهٔ اقتصاد، تجارت و صنعت (METI))
+++++

آقای ریچارد استالمن، پروژهٔ گنو: من دربارهٔ نرم افزار آزاد و، ابتدای همه، اهمیت اخلاقی، جامعه ای، و سیاسی، و دوما، مقداری دربارهٔ پیامدهای اقتصادی آن صحبت خواهم کرد.

نرم افزار آزاد یک موضوع از آزادی است. کلمهٔ انگلیسی «free» این را واضح نمیسازد زیرا دو معنی دارد. در زبان شما، خوشبختانه، شما دو کلمهٔ متفاوت دارید. بنابراین، اگر شما بگویید jiyu na sofuto، خیلی واضح است که شما درحال صحبت کردن دربارهٔ قیمت نیستید، شما دارید دربارهٔ آزادی صحبت میکنید. بنابراین، من به شما اصرار میکنم، همیشه کلمهٔ غیرمبهم خودتان را و نه کلمهٔ غیرواضح ما را وقتیکه شما دارید دربارهٔ نرم افزار آزاد به ژاپنی صحبت میکنید استفاده کنید.

دلیل برای داشتن نرم افزار آزاد خیلی ساده است: برای زندگی کردن در آزادی و، بویژه، برای آزاد بودن برای رفتار کردن با مردم دیگر بطور شایسته. نرم افزار غیرآزاد میگوید که شما درمانده و جدا شده اید. آن میگوید که شما نمیتوانید حتی بفهمید برنامه چکار میکند؛ شما فرض کرده اید که گفتار توسعه دهنده را برای آن بگیرید؛ و اغلب آنها به شما نخواهند گفت که آن واقعا چه انجام میدهد. و اگر شما آنرا دوست نداشته باشید، شما نمیتوانید آنرا تغییر دهید. حتی اگر توسعه دهنده بهترین تلاش خالصانهٔ خودش را برای سودمند ساختن برنامه انجام داد، هیچکس کامل نیست. من میتوانستم برنامه ای بنویسم، و شما ممکن بود آنرا برای آنچه که شما میخواهید نیمه کاره بیابید. شاید من آنرا برای مقاصدی قدری متفاوت نوشتم، نه یکسان با مقاصد شما. هیچکس نمیتواند همه چیز را پیشبینی کند. شاید من آنرا به روشی انجام دادم که فکر میکردم بهترین است، اما شما ایدهٔ بهتری دارید. هیچکس نمیتواند همیشه همه چیز را درست درآورد.

با نرم افزار غیرآزاد شما گیر کرده اید. شما مجبورید آنرا همانطور که هست رها کنید. شما مجبورید آنرا تحمل کنید. و مهمترین در ارتباط با نرم افزار غیرآزاد، شما از اشتراک گذاری آن با دیگر مردم منع شده اید. جامعه وابسته به مردمی است که به همدیگر کمک میکنند. زندگی کردن با همسایگانی که وقتی تقاضای کمک میکنید به شما کمک خواهند کرد سودمند است. البته، نه همیشه، هیچکس مجبور به کمک کردن به شخص دیگری نیست، اما اگر شما با مردم دوست باشید، آنها اغلب به شما کمک خواهند کرد. بنابراین، البته، ما بهتر است به مردم دیگر کمک کنیم اگر میخواهیم آنها به ما کمک کنند.

بنابراین وقتیکه کسی میگوید شما از کمک کردن به کس دیگری نهی شده اید به چه میماند؟ اینجا این دانش سودمند است، و شما میتوانستید همسایه تان را با اشتراک گذاری آن کمک کنید، اما شما از اشتراک گذاری آن با دیگر مردم منع شده اید. این حمله کردن به پیوندهای جامعه است، منحل کردن جامعه به افراد جداشده ای که نمیتوانند یکدیگر را کمک کنند.

نرم افزار آزاد مقابل اینست. نرم افزار آزاد بدین معناست که شما چهار آزادی اساسی را دارید. آزادی صفر آزادی برای اجرای برنامه برای هر مقصودی است، در هر روشی که شما میخواهید. آزادی یک آزادی برای کمک کردن به خودتان بوسیلهٔ مطالعهٔ کد منبع برای دیدن اینکه برنامه چه انجام میدهد و سپس تغییر دادن آن برای وفق دادن با نیازهای شما است. آزادی دو آزادی برای کمک کردن به همسایهٔ شما بوسیلهٔ توزیع کپی هایی به دیگران است. و آزادی سه آزادی برای کمک کردن ساختن اجتماعتان بوسیلهٔ انتشار یک نسخهٔ بهبود یافته تا دیگران بتوانند برنامهٔ شما را درعوض استفاده کنند، بنابراین دیگران بتوانند از کمک شما بهره ببرند است. با این آزادیها، کاربران نرم افزاری را که استفاده میکنند کنترل میکنند. اگر این آزادیها نباشند، سپس مالک [نرم افزار] نرم افزار را کنترل میکند و کاربران را کنترل میکند.

ما همه میدانیم که رایانه ها تصمیمات را واقعا خودشان نمیگیرند. آنها آنچه را که افراد بدانها گفته اند انجام میدهند. اما کدام افراد به آنها گفته اند که چکار کنند؟ وقتیکه شما درحال استفاده از رایانه تان هستید، آیا میتوانید به آن بگویید چکار کند، یا کس دیگری دارد به آن میگوید که چکار کند؟ چه کسی رایانهٔ شما را کنترل میکند؟ این پرسش نرم افزار آزاد است. آزادیها در تعریف نرم افزار آزاد، آزادی صفر، یک، دو و سه، علت اینکه چرا اینها آزادیهایی هستند که مهمند اینست که اینها آزادیهای لازم برای شهروندان برای کنترل رایانه های خودشان است. شما آزادی صفر را برای قادر بودن به انجام دادن هرکاری با رایانه تان که میخواهید نیاز دارید. شما آزادی یک را نیاز دارید تا بتوانید نرم افزار را به کاری که شما میخواهید آن انجام دهد وا دارید. اگر شما آزادی یک را نداشته باشید، شما گیر کرده اید؛ شما یک اسیر نرم افزارتان هستید.

اما هرکسی یک برنامه نویس نیست. اگر ما فقط آزادی یک را داشتیم، سپس برنامه نویسان میتوانستند نرم افزار را برای انجام آنچه آنها میخواهند تغییر دهند. اما اگر هر برنامه نویس مجبور باشد شخصا این تغییر را انجام دهد، ما واقعا کنترل زیادی نمیداشتیم. ما به آنچه که هرکدام از ما، بطور انفرادی، میتوانست انجام دهد محدود شده بودیم. غیربرنامه نویسان به هیچ وجه بهره ای نمیبردند. آن دلیل آنست که چرا آزادی سه و دو اساسی هستند، زیرا آزادیهای دو و سه به گروهی از کاربران اجازه میدهند تا با هم کار کنند و نرم افزار را چیزی بسازند که آنچه را که آنها مشترکا میخواهند انجام دهد. بنابراین شما به تغییر آن بطور انفرادی و شخصی محدود نشده اید. شما و ۵۰ نفر دیگر از مردمی که چیز یکسانی را میخواهند، میتوانید دور هم جمع شوید. اگر دو یا سه نفر از شما برنامه نویس هستید، آنها میتوانند تغییرات را ایجاد کنند، و سپس آنها میتوانند آنرا به همهٔ بقیهٔ شما توزیع کنند. شما میتوانستید همه پول روی هم بگذارید و برای ایجاد تغییراتی که میخواهید به یک برنامه نویس پول بپردازید. کمپانی شما میتوانست به یک برنامه نویس پول بپردازد تا تغییراتی را که کمپانی شما میخواهد ایجاد کند. سپس اگر شما نسخهٔ بهبود یافته را انتشار دهید، همه کسی میتواند آنرا استفاده کند. بدینگونه، همهٔ جامعه بر روی آنچه که نرم افزارش انجام میدهد کنترل بدست میاورد.

نرم افزار آزاد یک متد است، یک متد دموکراتیک، برای تصمیم گرفتن توسعهٔ نرم افزار. اما آن به یک روش غیرعادی دموکراتیک است، زیرا ما یک انتخابات نداریم و سپس به همه کس بگوییم چکار کنند. هیچکس در جامعهٔ نرم افزار آزاد به مردم نمیگوید چکار کنند؛ هرکسی تصمیم خودش را میگیرد. اما آنچه اتفاق می افتد این است: اگر مردم زیادی بخواهند نرم افزار در آن جهت بهبود پیدا کند، مردم زیادی روی تغییر دادن آن کار خواهند کرد، بنابراین نرم افزار در آن جهت بسرعت توسعه خواهد یافت. اگر هیچکس نخواهد آن در آن جهت توسعه پیدا کند، آن توسعه پیدا نخواهد کرد. بوسیلهٔ تصمیم هریک از ما برای اینکه چه میخواهیم انجام بدهیم، ما همه در آنچه که اتفاق می افتد و در تصمیم اینکه نرم افزار در کدام جهت توسعه خواهد یافت مشارکت میکنیم.

بنابراین جامعه مجموعا بر روی اینکه نرم افزار رویهمرفته چطور توسعه پیدا خواهد کرد کنترل دارد. اما شما، بطور فردی، یا هر گروه یا کمپانی میتوانند تصمیم بگیرند که خودشان آنرا چطور توسعه دهند. نتیجه آن است که نرم افزار آزاد تمایل دارد که آنچه را که کاربران میخواهند انجام دهد، بجای آنچه توسعه دهندگان میخواهند. مردم اغلب میپرسند، «اگر همه کس به تغییر نرم افزار آزاد باشد، آن برای سازگاری چه میکند؟». بسیار خوب واقعیت این است که کاربران سازگاری را دوست دارند. آن تنها چیزی نیست که آنها دوست دارند. گاهی، کاربران معینی یک تغییر ناسازگار را میخواهند زیرا آن منفعتهای دیگری دارد، و اگر چنان باشد آنها میتوانند آنرا انجام دهند. اما بیشتر کاربران سازگاری را میخواهند. نتیجه اینست که بیشتر توسعه دهندگان نرم افزار آزاد خیلی سخت تلاش میکنند تا سازگار باشند. حدس بزنید چه اتفاق خواهد افتاد اگر من یک تفاوت ناسازگار در برنامه ام ایجاد کردم و کاربران آنرا دوست نداشتند. یک کاربری برنامه را تغییر خواهد داد و آنرا سازگار میسازد، و سپس بیشتر کاربران این نسخه را ترجیح خواهند داد. بنابراین نسخهٔ او محبوب خواهد شد و مال من فراموش خواهد شد. حال، من البته که نمیخواهم آن اتفاق بیفتد. من میخواهم مردم نسخهٔ مرا دوست داشته باشند و استفاده کنند، بنابراین من اینرا به تشخیص خواهم داد و نسخهٔ ام را از ابتدا سازگار خواهم ساخت زیرا من میخواهم مردم آنرا دوست داشته باشند. بنابراین در اجتماع ما، توسعه دهندگان نمیتوانند دربرابر آنچه کاربران میخواهند مقاومت کنند. ما مجبور هستیم همراه باشیم یا کاربران به جایی که آنها میخواهند خواهند رفت و ما را در پشت سر باقی میگذارند.

اما اگر شما به توسعه دهندگان نرم افزار غیرآزاد نگاه کنید، آنهایی که خیلی قدرتمند هستند، آنها میتوانند ناسازگاری تحمیل کنند و آنها آنقدر قدرتمند هستند که کاربران نمیتوانند هیچ کاری انجام دهند. میکروسافت برای این معروف است. آنها یک تغییر ناسازگار در یک پروتکل ایجاد میکنند، و سپس کاربران با آن گیر میکنند. اما آن تنها میکروسافت نیست. WAP را ملاحظه کنید، برای نمونه. WAP محتوی نسخه های تغییریافته ای از پروتکلهای عادی اینترنت است، تغییر یافته برای ناسازگار شدن، و ایده این بود که آنها این تلفنها را خواهند ساخت و خواهند گفت «آنها میتوانند روی اینترنت صحبت کنند»، اما از آنجاییکه آنها پروتکلهای عادی اینترنت را استفاده نکردند، ناسازگاری بر کاربر تحمیل خواهد شد. آن طرح آنها بود. اما آن کار نکرد، خوشبختانه. اما آن خطری است که شما وقتیکه کاربران واقعا کنترل ندارند با آن رودررو هستید: یک کسی تلاش خواهد کرد تا ناسازگاری بر کاربران تحمیل کند.

نرم افزار آزاد ابتدا یک مسئلهٔ سیاسی، اخلاقی و جامعه ای است. من آن سطح آنرا توضیح داده ام. آن همچنین پیامدهای اقتصادی دارد. برای نمونه، نرم افزار غیرآزاد میتواند برای آفریدن کمپانیهای خیلی ثروتمند استفاده شود، جاییکه افراد معدودی پول را از هرشخصی در حول جهان جمع آوری میکنند، و آن عدهٔ معدود خیلی ثروتمند میشوند و بقیهٔ مردم محروم شده هستند. کشورهای زیادی وجود دارند (ژاپن یکی از آنها نیست، من حدس میزنم) که مردمی که میتوانند معمولا از عهدهٔ [م: خرید] یک رایانه برآیند نمیتوانند از عهدهٔ پرداخت برای نرم افزار غیرآزاد بربیایند، برای اجازه به استفادهٔ نرم افزار غیرآزاد. بنابراین در آن کشورها، نرم افزار غیرآزاد بعنوان یک سیستم محرومیت فاحشی را خلق میکند. اما در هر کشور، پول از بیشتر مردم چلانده میشود و به یک عدهٔ معدود که بوسیلهٔ نرم افزار غیرآزاد خیلی ثروتمند میشوند متمرکز میشود. با نرم افزار آزاد، شما نمیتوانید آنرا انجام دهید. شما نمیتوانید یک عالمه پول را از مردم بچلانید، اما شما میتوانید با مردم تازمانیکه شما یک خدمت واقعی به آنها فراهم میاورید تجارت کنید.

تجارت نرم افزار آزاد پیش از این وجود دارد. در واقع، من یک تجارت نرم افزار آزاد را در ۱۹۸۵ شروع کردم. من درحال فروختن کپی های GNU Emacs بودم. من داشتم دنبال راهی برای پول درآوردن از طریق نرم افزار آزاد میگشتم. بنابراین من گفتم، «۱۵۰ دلار به من بپردازید، و من یک نوار با ادیتور متن GNU Emacs را برای شما پست خواهم کرد.». مردم شروع به پرداختن به من کردند، و من نوارها را به آنها پست کردم. من پول کافی برای زندگی کردن بر آن بدست آوردم. من اینرا متوقف کردم زیرا من بنیاد نرم افزار آزاد را شروع کردم، و برای بنیاد نرم افزار آزاد شروع کردن توزیع GNU Emacs مناسب بنظر رسید. من نخواستم با بنیاد نرم افزار آزاد رقابت کنم، بنابراین مجبور شدم یک راه متفاوت پیدا کنم. برای چندین سال، بنیاد از این راه پول کافی برای پرداختن به چندین کارمند درآورد، شامل برنامه نویسان. بنابراین عملا، اگر من آنرا خودم انجام داده بودم، احتمالا با فروختن کپی های نرم افزار آزاد براحتی کامیاب میشدم.

پس از آن، من تجارت نرم افزار آزاد دیگری را شروع کردم که تغییراتی را درقبال کمسیون انجام میدادم. (م: تغییرات/اضافات و سفارشی سازی نرم افزار بر اساس درخواست کاربران و پرداخت از سوی آنها)

با نرم افزار غیرآزاد، شما نمیتوانید آنرا تغییر دهید. شما یک اسیر نرم افزار هستید. بنابراین شما یا آنرا دقیقا همانطور که هست استفاده میکنید و یا شما آنرا بطور کلی استفاده نمیکنید. با نرم افزار آزاد، شما آن انتخابها را دارید، اما شما همچنین انتخاب دیگری دارید، عملا انتخابهای مختلف بسیاری. شما میتوانید تغییراتی را ایجاد کنید، بزرگتر یا کوچکتر، در برنامه و برنامهٔ تغییریافته را استفاده کنید.

حال، اگر شما شخصا یک برنامه نویس هستید، شما میتوانید تغییرات را خودتان ایجاد کنید. اما فرض کنیم شما یک برنامه نویس نیستید. سپس، شما میتوانید به یک برنامه نویس بپردازید تا تغییرات را برای شما ایجاد کند. برای نمونه، اگر این وزارتخانه درحال استفادهٔ یک برنامه است و افراد به این نتیجه میرسند که این برنامه به شکلی که ما واقعا میخواهیم کار نمیکند، شما میتوانید بسادگی مقداری پول برای پرداختن به یک برنامه نویس برای تغییر دادن آن برای انجام دادن آنچه شما میخواهید خرج کنید. این گونهٔ تجارت نرم افزار آزادی است که من برای چندین سال در سالهای ۱۹۸۰ درحال انجام دادن بودم. (من میتوانستم انجام دادن آنرا نگه دارم، اما یک جایزهٔ بزرگ دریافت کردم و دیگر بیشتر مجبور به انجام آن نبودم.)

امروزه مردم زیادی وجود دارند که از این راه یک زندگی را میگذرانند. من اخیرا از کسی در آمریکای جنوبی شنیدم که گفت او ۳۰ نفر را در آنجا میشناسد که دارند از این راه زندگی میگذرانند. آمریکای جنوبی درمیان پیشرفته ترین قسمتهای جهان از نظر فناوری نیست، اما این از پیش در آنجا درحال شروع شدن است. در ۱۹۸۹ یا ۱۹۹۰، فکر میکنم، یک کمپانی این گونه از تجارت را شروع کرده بود، و آن کمپانی با سه نفر شروع کرده بود. در چندین سال آن به ۵۰ نفر رشد کرده بود، و هر سال سودآور بوده. آنها توانستند انجام آنرا حفظ کنند، اما آنها حریص شدند، و بنابراین آنها توسعه دادن نرم افزار انحصاری را شروع کردند، و بعدا آنها بوسیلهٔ Red Hat خریداری شده بودند.

بهرحال، تجارت نرم افزار آزاد یک راه جدید انجام تجارت است که در دنیای نرم افزار انحصاری وجود ندارد. بنابراین مردم اغلب در اندیشه میشوند که نرم افزار آزاد چطور استخدام را تحت تاثیر قرار خواهد داد. فرض کنید هر کاربر رایانه آزادی داشت. فرض کنید، بنابراین، که همهٔ نرم افزار نرم افزار آزاد بود. به بیان دیگر، اگر شما برنامه را داشته باشید، شما آزادی به اجرا، مطالعه، تغییر و توزیع آنرا دارید. آن با استخدام در میدان فناوری اطلاعات چه خواهد کرد؟

بسیار خب، از همهٔ استخدام در این میدان، یک کسر کوچک برنامه نویسی است؛ و بیشتر برنامه نویسی نرم افزار سفارشی است، نرم افزاری که برای یک مشتری نوشته میشود. این کاملا پذیرفته است؛ تازمانیکه مشتری کد منبع را میگیرد و حقوق کامل برای کنترل نرم افزار را پس از آنکه یکبار برای آن پول پرداخت دریافت میکند، سپس این مشروع است. درواقع، آن برای مشتری ای که آنرا دارد نرم افزار آزاد است. [بدینگونه، تنها برنامه نویسی ای که مختص به مشتری مشخصی نیست واقعا غیرآزاد است.]

بنابراین از این کسر که برنامه نویسی است، بیشتر آن نرم افزار سفارشی است؛ نرم افزار برای انتشار یافتن یک کسر کوچک از یک کسر کوچک از مجموع است [استخدام ناحیهٔ IT].

بنابراین، نرم افزار آزاد چه خواهد کرد؟ آن میتواند این کسر کوچک از استخدام را حذف کند، اما شاید نه. زیرا درحالیکه امکان پرداختن به این برنامه نویسی با محدود کردن کاربران از بین خواهد رفت، درعوض یک امکان جدید پشتیبانی برنامه نویسانی که دستمزد خواهند گرفت تا بهبودها و گسترش ها را در نرم آزاد ایجاد کنند وجود خواهد داشت. بنابراین آیا ما شغلهای بیشتری را از دست خواهیم داد یا بیشتر کسب میکنیم؟ هیچکس نمیداند. فهمیدنش غیرممکن است. آنچه ما اکنون میدانیم آنست که کاهش در استخدام در میدان IT به این کسر کوچک از یک کسر کوچک محدود شده است، که برنامه نویسی برای انتشار (publication) است. بقیه به شکلی که آن اکنون هست ادامه خواهد یافت. بنابراین واضح است که مشکلی برای استخدام وجود ندارد.

درمورد مسئله ای که مردم بعضی وقتها مطرح میکنند چه: آیا ما میتوانیم احتمالا مقدار کافی نرم افزار توسعه دهیم و آنرا آزاد کنیم؟ جواب هویداست زیرا ما قبلا این کار را کرده ایم. مردمی که این پرسش را میکنند مانند اینست که میپرسند آیا هواپیماها واقعا میتوانند بالا بمانند؟ بخوبی، من در یکی پرواز کردم. احتمالا همهٔ شما همچنین در یکی از هواپیماها پرواز کرده اید. من فکر میکنم آنها میتوانند بالا بمانند. در نرم افزار آزاد امروز، ما صدها نفر را داریم، شاید هزاران، که برای توسعهٔ نرم افزار آزاد دستمزد پرداخته میشوند. اما ما بیش از نیم میلیون توسعه دهندگان نرم افزار آزاد داوطلب داریم که دارند نیمه وقت کار میکنند و دستمزد پرداخته نمیشوند و دارند یک عالمه نرم افزار توسعه میدهند.

پس درواقع، تجارت نرم افزار آزاد برای اینکه نرم افزار آزاد کار خودش را انجام دهد ضروری نیست. تجارت نرم افزار آزاد خیلی مطلوب است. هرچه بیشتر ما بتوانیم موسسه هایی را توسعه دهیم که وجوه را از کاربران به توسعه دهندگان نرم افزار آزاد انتقال دهند، ما میتوانیم نرم افزار آزاد بیشتری تولید کنید، ما بهتر میتوانیم آنرا تولید کنیم. بنابراین آن مسلما مطلوب است، اما حیاتی نیست. ما پیش از این دو سیستم عامل کامل توسعه داده ایم، دو دسکتاپ رابط گرافیکی کاربر و دو مجموعهٔ دفتری (office suite) که نرم افزار آزاد هستند.

مردم خلاقانه دارند دنبال راههایی برای سرمایه گذاری نرم افزار آزاد میگردند، و بعضی [راهها] کار میکنند و بعضی نه، همانطور که شما ممکن است انتظار داشته باشید. برای نمونه، تابستان گذشته، یک محصول وجود داشت که Blender خوانده میشود که مردم دوست داشتند اما غیرآزاد بود، و تجارت تصمیم گرفت که پشتیبانی این یا فروختن این بیش از این فایده ای ندارد. آنها آنرا قطع کردند. اما توسعه دهندگان نخواستند آن قطع شود، بنابراین آنها توافقی را مذاکره کردند: اگر آنها بتوانند ۱۰۰۰۰۰ دلار بدست بیاورند، آنها میتوانند حقوق را بخرند و آنرا نرم افزار آزاد کنند. بنابراین آنها به اجتماع رفتند، و در چند هفته آنها پول را بدست آوردند. Blender اکنون نرم افزار آزاد است. این اشاره میکند که شاید ما بتوانیم پول را با روش یکسانی از اجتماع برای ایجاد گسترش های مشخص بدست بیاوریم.

یک برنامه نویس که یک نام دارد، یک آوازه برای قابلیت، میتواند به اجتماع برود و بگوید، «اگر مردم این مقدار پول بگذارند، من کار را انجام خواهم داد.». او مجبور نیست که کار را به تمامی خودش انجام دهد. او میتواند برنامه نویسان دیگری را که با او کار میکنند استخدام کند، و این چگونگی ای است که شما شروع خواهید کرد. قبل از اینکه شما نامی داشته باشید، قبل از اینکه شما بتوانید بر اساس قوت آوازهٔ خودتان به اجتماع بروید، شما میتوانید بعنوان یک کارآموز برای برنامه نویسان دیگر درحال کار کردن باشید. آنها وجوه را ایجاد میکنند، آنها کار را نظارت میکنند، اما با انجام دادن این، سرانجام شما نیز یک آوازه را توسعه میدهید، و سپس شما میتوانید بروید و مشتریانی بگیرید.

البته که، نقشهای مشروعی برای حکومت در توسعهٔ نرم افزار سودمند وجود دارند، دقیقا همانطور که حکومتها برای تحقیقات علمی ای که برای قابل استفاده بودن برای شهروندان طراحی شده اند سرمایه گذاری میکنند، و حتی تنها بخاطر کنجکاوی بشر، اما مسلما برای قابل استفاده بودن برای شهروندان، برای عموم. سرمایه گذاری برای توسعهٔ نرم افزاری که قابل استفادهٔ عموم خواهد بود بطور یکسانی برای حکومتها مشروع است، و سپس وقتیکه آن انجام شد، آنرا به عموم واگذارند و بگویند، «همه کس میتواند اکنون اینرا استفاده کند و بهبود دهد. آن دانش بشر است.». زیرا آن چیزی است که نرم افزار آزاد واقعا درباره اش است. آن دانش بشر است، دانشی که به بشریت تعلق دارد، به همهٔ افراد بشر. یک نرم افزار غیرآزاد دانش محدود شده است، دانشی که تحت کنترل یک عدهٔ معدود نگهداری شده است، و بقیهٔ مردم نمیتوانند واقعا به آن دسترسی داشته باشند. آنها میتوانند فقط آنرا با سختی با شکیبایی استفاده کنند. آنها هرگز نمیتوانند دانش داشته باشند.

به این علت، اساسی است که مدارس نرم افزار آزاد استفاده کنند. سه دلیل وجود دارند که چرا مدارس باید منحصرا نرم افزار آزاد استفاده کنند. سطحی ترین علت برای حفظ کردن پول است. حتی در یک کشور توسعه یافته، مدارس هرگز پول کافی ندارند، و بنابراین استفاده از رایانه ها در مدارس دست نگه داشته شده است. اکنون، اگر مدارس نرم افزار آزاد استفاده کنند، سپس سیستم مدرسه آزادی برای ایجاد کپی ها و توزیع مجدد آنها به همهٔ مدارس را دارد و آنها مجبور نیستند برای اجازهٔ استفاده از نرم افزار پول بپردازند. بنابراین سیستم مدرسه میتواند بدینگونه رایانه های بیشتری نصب کند، تسهیلات بیشتری فراهم کند. بعلاوه، سیستم عامل گنو (GNU) به اضافهٔ لینوکس از ویندوز بهره ورتر است، بنابراین شما میتوانید یک مدل قدیمی تر، کمتر قدرتمند، و ارزانتر از رایانه را استفاده کنید. شاید شما بتوانید یک رایانهٔ دست دوم را که کس دیگری درحال خلاص شدن از دست آن است استفاده کنید. بنابراین آن راه دیگری برای حفظ کردن [م: پول] است. آن واضح است، اما سطحی است.

یک دلیل مهمتر برای مدارس برای استفاده از نرم افزار آزاد بخاطر یادگیری است. شما میبینید، در سالهای نوجوانی، بعضی دانش آموزان خواهند خواست هرچیزی را دربارهٔ داخل سیستم رایانه که برای دانستن وجود دارد بدانند. اینها کسانی هستند که میتوانند برنامه نویسان خوبی بشوند. اگر شما میخواهید یک ظرفیت برنامه نویسی قوی را توسعه دهید، کسانی آماده شده نه تنها برای کار بعنوان بخشی از یک تیم بزرگ در یک شکل بیشتر مکانیکی، اما کسانی که ابتکار را انجام خواهند داد، چیزهای بزرگ انجام دهند، برنامه های هیجان انگیز و قدرتمند را توسعه دهند، سپس شما نیاز دارید تا انگیزش آنی انجام آنرا تقویت کنید، هروقت که یک بچه آن انگیزش آنی را دارد. بنابراین فراهم کردن تسهیلات و یک محیط اجتماعی که این گونه از یادگیری را به توسعه تشویق میکند مهم است. راه انجام این آنست که مدارس باید نرم افزار آزاد اجرا کنند، و هروقت که یک بچه شروع به اظهار شگفتی میکند، «این عملا چطور کار میکند؟» معلم میتواند بگوید، «این بوسیلهٔ برنامهٔ Fubar انجام شده است. شما میتوانید کد منبع برنامهٔ Fubar را آنجا پیدا کنید. برو آنرا بخوان و آنرا کشف کن، برای خودت ببین این چطور کار میکند.». سپس اگر یک بچه بگوید، «میدانید، من یک ایده برای اینکه چطور این میتوانست بهتر باشد بدست آورده ام،» معلم میتوانست بگوید، «چرا آنرا یک امتحانی نکنی؟ نوشتن آنرا سعی کن. تغییر را در برنامهٔ Fubar برای تغییر این یک ویژگی ایجاد کن.»

برای یادگرفتن یک نویسندهٔ خوب بودن، شما مجبورید یک عالمه بخوانید و یک عالمه بنویسید. اگر شما درحال نوشتن نرم افزار هستید آن یکسان است: شما مجبورید یک عالمه نرم افزار را بخوانید و یک عالمه نرم افزار بنویسید. برای آموختن فهمیدن برنامه های بزرگ، شما مجبور هستید با برنامه های بزرگ کار کنید. اما چطور شما میتوانید در آن شروع کنید؟ وقتیکه شما در حال شروع کردن هستید، شما نمیتوانید یک برنامهٔ بزرگ را خودتان بنویسید، نه و انجام یک کار خوب، زیرا شما یادنگرفته اید چطور. پس شما چطور یاد خواهید گرفت؟ پاسخ اینست که شما مجبورید برنامه های بزرگ موجود را بخوانید و سپس تلاش کنید تغییرات کوچکی در آنها ایجاد کنید. زیرا در آن مرحله، شما نمیتوانید یک برنامهٔ بزرگ را خودتان بنویسید، اما شما میتوانید یک بهبود کوچک در یک برنامهٔ بزرگ بنویسید.

آن چگونگی ای است که من یادگرفتم که یک برنامه نویس خوب باشم. من یک فرصت خاص در موسسهٔ فناوری ماساچوست (Massachusetts Institute of Technology - م: MIT) داشتم. یک آزمایشگاه وجود داشت که آنها در آنجا سیستم عامل مال خود را نوشته بودند، و سپس آنها آنرا استفاده کردند. من آنجا رفتم و آنها گفتند، «ما دوست داریم که شما را اجیر کنیم.». آنها مرا برای بهبود دادن برنامه ها در این سیستم عامل اجیر کردند. آن سال دوم دانشکدهٔ من بود. در آن زمان، من نمیتوانستم یک سیستم عامل را خودم بنویسم. من نمیتوانستم آن برنامه ها را از صفر نوشته بوده باشم، اما من توانستم آنها را بخوانم و یک ویژگی اضافه کنم و سپس ویژگی دیگر و دیگر و دیگر. هر هفته من ویژگی دیگری را به یک برنامه ای اضافه میکردم. با انجام این خیلی، خیلی بار، من مهارت خودم را توسعه دادم. در سالهای ۱۹۷۰، تنها راهی که شما میتوانستید آن فرصت را بدست بیاورید بودن در یک مکان خیلی خاص بود. اما امروز، ما میتوانیم آن فرصت را به همه کس بدهیم. همه ای که شما نیاز دارید یک PC اجرا کنندهٔ سیستم گنو/لینوکس همراه با کد منبع است، و شما این فرصت را دارید. بنابراین شما بسادگی میتوانید نوجوانان ژاپنی را تشویق کنید، آنهایی از آنان که بوسیلهٔ رایانه ها مجذوب شده اند، برای برنامه نویسان خوبی شدن.

من دوستی دارم که او درحدود سال ۱۹۸۰ یک معلم دبیرستان بود، و او نخستین ماشین یونیکس را در یک دبیرستان نصب کرد. او سپس مربی دانش آموزان دبیرستان شد تا آنها یادگرفتند که برنامه نویسان خوبی بشوند. چندین از آنها برنامه نویسان بسیار خوبی بودند با آوازه هایی در زمانیکه آنها از دبیرستان فارغ التحصیل شدند. من مطمئنم هر دبیرستان معدودی افرادی دارد که آن استعداد را دارند و خواهند خواست که آنرا توسعه دهند. آنها تنها فرصت نیاز دارند. بنابراین آن دلیل دومی است که چرا مدارس باید منحصرا نرم آزاد استفاده کنند.

دلیل سوم حتی بنیادین تر است. ما میخواهیم مدارس واقعیتها و مهارتها را آموزش دهند، البته، اما همچنین شخصیت اخلاقی خوب را، که به معنای آماده بودن برای کمک مردن به دیگر مردم است. آن معنا میدهد که مدارس باید به بچه ها بگویند، «هر نرم افزاری که اینجا هست، شما میتوانید آنرا کپی کنید. کپی کنید و آنرا به خانه ببرید. آن چیزی است که آن برایش در اینجاست. اگر شما هر نرم افزاری را به مدرسه میاورید، شما باید آنرا با بچه های دیگر به اشتراک بگذارید. اگر شما مایل به سهیم شدن آن با بچه های دیگر نیستید، آنرا اینجا نیاورید، آن به اینجا تعلق ندارد، زیرا ما داریم به بچه ها آموزش میدهیم که برای همدیگر یاریگر باشند.». آموزش شخصیت اخلاقی برای هر جامعه ای مهم است.

من ایدهٔ نرم افزار آزاد را اختراع نکردم. نرم افزار آزاد به محض اینکه دو رایانه از یک گونه وجود داشتند آغاز شد، زیرا سپس افراد درحال استفاده کردن از یک رایانه نرم افزاری را مینوشتند، و افراد درحال استفاده کردن از رایانهٔ دیگر میگفتند، «آیا شما برای حل کردن این مسئله هیچ چیزی میدانید؟» و سپس آنها میگفتند، «بله. ما چیزی برای حل این مسئله نوشتیم. اینجا یک کپی است.». بنابراین آنها تبادل نرم افزاری را که توسعه داده بودند شروع کردند، تا آنها توانستند همگی بیشتر توسعه دهند. اما در سالهای ۱۹۶۰، تمایلی برای جایگزین کردن آن با نرم افزار غیرآزاد وجود داشت، یک تمایل برای تحت انقیاد درآوردن کاربران، به سلب آزادی کاربران.

وقتیکه من در سال نخست دانشکده ام بودم، یک سرمشق اخلاقی دیدم که مرا تحت تاثیر قرار داد. من درحال استفادهٔ یک مکان امکانات رایانه ای بودم، و در این مکان آنها گفتند، «این یک نهاد آموزشی است، و ما برای افراد در اینجا هستیم تا دربارهٔ علم رایانه یاد بگیرند. بنابراین ما یک قانون خواهیم داشت: هر زمانی که نرم افزار روی یک سیستم نصب شده است، کد منبع باید در معرض دید باشد تا مردم بتوانند آنرا بخوانند و یادبگیرند این نرم افزار چطور کار میکند.». یکی از کارمندان یک برنامهٔ یوتیلیتی نوشت و او شروع به فروختن آن بعنوان نرم افزار غیرآزاد کرد. او تنها درحال فروختن کپی ها به روشی که من درحال انجام آن بودم نبود؛ او درحال محدود کردن کاربران بود. اما او یک کپی را بدون هزینه به مدرسه عرضه کرد، و افراد مسئول مکان امکانات رایانه ای گفتند، «نه، ما این را اینجا نصب نخواهیم کرد زیرا قانون ما اینست که کد منبع باید در معرض دید باشد. اگر شما به ما اجازه نخواهید داد کد منبع این برنامه را در معرض دید بگذاریم، ما صرفا برنامهٔ شما را اجرا نخواهیم کرد.». این به من الهام بخشید زیرا آن تمایلی به رد کردن راحتی عملی بخاطر چیزی مهمتر که ماموریت مدرسه است بود: آموزش و پرورش.

هرچند آزمایشگاهی که من در MIT در آن کار کردم در سالهای ۱۹۷۰ یک استثنا بود بعلت اینکه ما سیستم عاملی داشتیم که نرم افزار آزاد بود. در آن زمان بیشتر رایانه ها درحال استفاده از سیستم عاملهای غیرآزاد بودند. اما من بوسیلهٔ مثالی که در آنجا دیدم الهام گرفته بودم و من زندگی کردن به آن روش را یاد گرفتم. من راه زندگی جاییکه شما دانش خود را بجای نگه داشتن آن همه برای خودتان به دیگران یاد خواهید داد یاد گرفتم. سپس این اجتماع در اوایل سالهای ۱۹۸۰ از میان رفت. در آن نقطه، من جنبش نرم افزار آزاد را شروع کردم. من نرم افزار آزاد را آغاز نکردم. من روش زندگی نرم افزار آزادی را بوسیلهٔ پیوستن به یک آزمایشگاه جاییکه مردم پیش از آن آنرا بکار گرفتند یاد گرفتم. آنچه من انجام دادم تبدیل این به یک جنبش اخلاقی و اجتماعی بود، گفتن اینکه این یک موضوع انتخاب میان یک جامعهٔ خوب و یک جامعهٔ ناپسند است، میان یک روش تمیز، بامحبت، یاریگر زندگی جاییکه ما آزادی داریم، و یک روش زندگی جاییکه هرکس تحت بندگی امپراطوری های مختلف است که آنها را تسخیر میکنند، جاییکه مردم اعتقاد دارند که آنها هیچ انتخاب عملی ای جز تسلیم کردن آزادیشان ندارند.

به زبان تئوری، از یک طرف مردم میگویند، «اوه، هیچکس شما را مجبور نمیکند آن نرم افزار غیرآزاد را استفاده کنید. هیچکس شما را مجبور نمیکند Microsoft Word استفاده کنید.». از طرف دیگر، شما مردمی را دارید که میگویند، «من هیچ انتخابی ندارم.». بنابراین به بیان عملی، آن یک وضعیت از انتخاب فردی نیست. بله، آن درست است، اگر شما مصمم هستید که آزاد باشید، مصمم به رد آن، شما میتوانید آنرا انجام دهید، اما آن مقدار زیادی مصمم بودن نیاز دارد. وقتیکه ما ۲۰ سال قبل شروع کردیم، استفاده از یک رایانه بدون نرم افزار غیرآزاد کار عظیمی را گرفت. همهٔ سیستم عاملها برای رایانه های مدرن در ۱۹۸۳ انحصاری بودند. شما نمیتوانستید یک رایانه بگیرید و آنرا استفاده کنید، بجز با نرم افزار غیرآزاد. برای تغییر دادن این، ما مجبور شدیم سالها را با کار کردن صرف کنیم، و ما انجام دادیم، ما آنرا تغییر دادیم.

برای شما، امروز، وضعیت آسانتر است. سیستم عاملهای آزادی وجود دارند. شما میتوانید یک رایانهٔ مدرن بگیرید و آنرا با نرم افزار آزاد استفاده کنید، منحصرا با نرم افزار آزاد. بنابراین امروزه، بجای یک فداکاری عظیم، شما تنها مجبورید یک فداکاری موقتی کوچک بکنید، و سپس شما میتوانید در آزادی زندگی کنید. با کار کردن باهمدیگر، ما میتوانیم آن فداکاری را برطرف کنیم. ما میتوانیم زندگی کردن در آزادی را ساده تر کنیم. اما برای آن ما مجبوریم کار کنیم. ما مجبوریم آزادی را بعنوان یک ارزش اجتماعی به رسمیت بشناسیم.

هر حکومتی تلاش میکند کارش را کم خرج انجام دهند، و هر نمایندگی حکومت (government agency) یک وظیفهٔ مشخص برای به انجام رساندن دارد. بنابراین وقتیکه نمایندگیهای حکومت رایانه هایشان را انتخاب میکنند، آنها تمایل دارند به پرسشهای کم گسترهٔ عملی نگاه کنند: آن چقدر خرج خواهد داشت، چه وقت ما میتوانیم آنرا درحال اجرا داشته باشیم، و از این قبیل.

اما حکومت یک ماموریت بزرگتر دارد، که هدایت کشور در یک جهت سالم است، آن یکی که برای شهروندان خوب است. بنابراین وقتیکه نمایندگیهای حکومت سیستمهای رایانه ای شان را انتخاب میکنند، آنها باید این انتخاب را چنان اتخاذ کنند تا کشور را به نرم افزار آزاد هدایت کند. آن برای اقتصاد کشور بهتر است زیرا کاربران، بجای پرداختن صرفا برای اجازهٔ اجرای نرم افزار، به افرادی در ناحیهٔ محلی میپردازند تا آنرا بهبود دهند و برایشان جور کنند. بنابراین بجای زیر آبی رفتن همه به ردموند، واشینگتن، پول در منطقه به گردش درمیاید، ایجاد کنندهٔ استخدام بطور محلی بجای پر کردن جیب های یک کسی. اما مهمتر، آن روش زندگی ای را خلق میکند که کشور و مردم مستقل و آزاد هستند.

---------------------------

کپی رایت ۲۰۰۳ ریچارد ام. استالمن
کپی کلمه به کلمه و توزیع از تمامی این مقاله در هر رسانه ای اجازه داده شده است، به شرط اینکه این اعلان حفظ شده باشد.

بروزآوری: 2007/06/19 00:02:59
بازگشت به فهرست مقالات